زندگی موفق pinned «از امروز تا چندین ماه شروع به خوردن دمنوش اسطو خودوس کنید برای جلوگیری ازامراضی که بعدها شیوع پیدا خواهند کرد تنها راه قوی کردن جسم شما از این امراض خوردن این دمنوش است 👆💜 بسیار مهم»
Mamnoonam
Amir Azimi (Bir-Music.com)
امیر عظیمی
ممنونم
ممنونم
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گاهی هم بگذر
چنان که گویی هرگز در مسیرِ تو نبوده ست!
🩷💫
چنان که گویی هرگز در مسیرِ تو نبوده ست!
🩷💫
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«🌸"در مسیر سرنوشت گاهی اتفاقاتی رو تجربه می کنیم که عطر محبت لطف خدا رو در تک تک لحظاتش نفس می کشیم..خیلی بی معرفتیه زود فراموش کنیم این همه لطف آشکار و نهان مهربانی خدا رو...آرامش بعد از طوفان رو ، موفقیت بعد از شکست، شادی و حال خوب بعد از ناراحتی هامون و سلامتی بعد از ناخوشی هامون رو..با مرور و بیان حس های خوب با دوستامون و خاطرات شیرین زندگی ،شادی دو چندانی رو لمس می کنیم...
🩷💫
🩷💫
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
وقتی درونت احساس بی ارزشی کنی
جذب آدمی میشی که به تو احساس بی ارزشی میده
احساس بی ارزشی یه تلست و انسان جاهایی میره و جذب آدمهایی میشه که تلشو فعال کنند.
🩷💫
جذب آدمی میشی که به تو احساس بی ارزشی میده
احساس بی ارزشی یه تلست و انسان جاهایی میره و جذب آدمهایی میشه که تلشو فعال کنند.
🩷💫
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پیداشون میکنه ازشون مراقبت میکنه و بزرگشون میکنه در اخر ازادشون میکنه ولی همشون دوباره به خاطر محبتش برمیگردن
همیشه محبت راه برگشت از خودش جامیزاره
شاید اگاهی همین باشد....💜
همیشه محبت راه برگشت از خودش جامیزاره
شاید اگاهی همین باشد....💜
•
#بریدهای_از_یک_کتاب
بایزید را هفت بار از شهر بسطام بیرون کرده اند با سر و رویی خونین
یکی از آنها این گونه اتفاق افتاده است که
در روزی از روزهای ماه رمضان به هنگام ظهر، کسبه بازار شهر بسطام ، بایزید را دیدند که مشغول خوردن نانی ست که در دست دارد.
مردم غضبناک و خشمگین بر سر و صورت او زدند و او را خونین به درگاه حاکم شرع بردند.
قاضی پس از استماع حرف حاضرین از بایزید می پرسد که چرا در ملا عام روزه خواری می کنی؟
بایزید می گوید:
مردمان نان نمی خورند و هر کاری که می خواهند می کنند
من نان می خورم و هیچ کار دیگری نمی کنم.
💜
#بریدهای_از_یک_کتاب
بایزید را هفت بار از شهر بسطام بیرون کرده اند با سر و رویی خونین
یکی از آنها این گونه اتفاق افتاده است که
در روزی از روزهای ماه رمضان به هنگام ظهر، کسبه بازار شهر بسطام ، بایزید را دیدند که مشغول خوردن نانی ست که در دست دارد.
مردم غضبناک و خشمگین بر سر و صورت او زدند و او را خونین به درگاه حاکم شرع بردند.
قاضی پس از استماع حرف حاضرین از بایزید می پرسد که چرا در ملا عام روزه خواری می کنی؟
بایزید می گوید:
مردمان نان نمی خورند و هر کاری که می خواهند می کنند
من نان می خورم و هیچ کار دیگری نمی کنم.
💜